سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

نام زن ومرد درموبایل همسرانشان

نام مرد در موبایل خانم ها :

آشنایى : مرد رویاهام

نامزدى : عشقم

ازدواج : هم نفسم

 ماه بعد : جان دلم

2 ماه بعد : سایه سرم

3 ماه بعد : شوهرم

1 سال بعد : آقا بالاسر

2 سال بعد : بخور و بخواب

3 سال بعد : نره غول

4 سال بعد : لندهور

بعداز5 سال:مرتیکه نفهم بى شعور،مفت خور،بى چشم و رو!

 ----------------------------------------------------------------

 نام همسر در موبایل آقایون :

بعد 1 ماه : عزیزم

بعد 2 ماه : خانمم

بعد 3 ماه : همسرم

بعد 1 سال : منزل

بعد 2 سال : هیتلر

بعد 3 سال : عزرائیل

بعد 4 سال  unknown :!

 


[ دوشنبه 90/12/15 ] [ 9:56 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

سبزه عیدبا نزدیک شدن به ایام عید نوروز و شروع سال جدید بسیاری از خانواده ها خود به سبز کردن سبزه برای سفره هفت سین خود اقدام می کنند.
برای تهیه سبزه عید، به خاطر داشته باشید که از بذر انواع سبزیجات می‏ توانید استفاده کنید، هر کدام که در اختیار باشند. مقداری گندم، عدس، ماش در تمامی خانه ها یافت می شود.
در مورد سبز کردن این دانه ها، ارزان بودن بذرهای تهیه شده دست شما را برای تهیه انواع سبزه ها باز می گذارد  بخصوص موقعی که بخواهیم در چند بشقاب یا در چند سینی سبزه ها را سبز کنیم. معمولا بذر گندم و جو ارزانتر از سایر بذرها هستند.
به خاطر داشته باشید  که این گونه بذرها باید سالم و تازه باشند. اگر آنها را چند سال در خانه نگهداری کرده ‏اید دیگر قوه رشد خود را از دست داده و سبز نمی‏ شوند.


سبز کردن گندم:

12 روز مانده به عید، یک لیوان گندم درون کاسه‌ای ریخته و به اندازه 2 تا 3 بند انگشت روی آن آب می‌ریزیم و تا 2 روز صبر می‌کنیم و طی این مدت 2 بار آب آن را عوض می‌کنیم. وقتی گندم‌ها شروع به جوانه زدن کردند، آب کاسه را خالی کرده و گندم‌ها را درون یک دستمال نخی می‌ریزیم.
سعی کنید دستمال همیشه مرطوب بماند. وقتی گندم‌ها شروع به ریشه زدن کردند آن‌ها را به آرامی از درون دستمال خارج می‌کنیم.
در ته ظرف مورد نظر، لایه‌ای از پنبه را پخش کرده و گندم ریشه زده را درون آن ریخته و پخش می‌کنیم. روی گندم‌ها را پارچه‌ای نخی انداخته و هر روز روی آن‌ها کمی آب اسپری می‌کنیم تا ساقه پیدا کند.
وقتی ساقه نقره‌ای رنگ شد پارچه را از روی آن برداشته وظرف را در زیر نور و جای خنک قرار داده، هر روز مقدار کمی آب در حدی که مرطوب بماند روی آن‌ها اسپری می‌کنیم.
سبز کردن عدس:

حدوداً 15-18 روز قبل از عید داخل کاسه مقداری عدس ریخته و با آب پر می‌کنیم و می گذاریم چند روز در دمای اتاق بماند. عدس معمولا آب را به خود جذب می‌کند. گاهی‌ کنترل می‌کنیم و اگر آب عدس کشیده شده بود باز هم به آن آب اضافه می‌کنیم و می گذارم تا عدس‌ها جوانه بزنند( گندم یا عدس داخل آب جوانه نمیزند. فقط باید کاملا خیس بخورند. وقتی عدس های خیس خورده را لای دستمال نم دار منتقل کنیم شروع به جوانه زدن می کنند.) بهتر هست که آب عدس را هر روز عوض کنیم چون ترشیده و کف می‌کند.
بعد از آن که عدس‌هایتان کمی‌ جوانه زدند آنها را آبکش کرده و در ظرفهای مورد نظر ریخته و روی آنها را با دستمال حوله ی پوشانده و روی آن‌ها آب بپاشید و کنار پنجره جای که نه سرد و نه زیاد گرم هست می گذاریم تا رشد کنند.

توجه داشته باشید هر روز باید عدس‌ها را خیس کرده و آب اضافه آنها را بیرون ریخت. و حتما دستمال رویی را مرطوب نگهدارید. هیچوقت عدس‌هایتان را به صورت لایه نازک در ظرفتان نریزید. بهتر هست که کمی‌ به صورت گنبدی شکل در آورید.
بعد از آن که جوانه ها مقداری رشد کرده و کمی‌ سبز شد می توانید دستمال روی آن هارا برداشته و به آب دادن عدس‌ها ادامه دهید و مطمئن باشین که نور طبیعی به آنها بخورد و حتما ظرفتان را گاهی‌ بچرخانید تا سبزه‌ها به صورت کج به طرف نور رشد نکنند.
سبز کردن ماش:

دو لیوان  ماش را درون کاسه‌ای ریخته و تا 2 بند انگشت آب روی آن‌، آب می‌ریزیم. پس از 4 روز ماش‌ها سفید می‌شوند، پس آن‌ها را درون دستمالی نخی می‌ریزیم . پس از سه روز که ماش‌ها جوانه زدند آن‌ها را درون ظرف مورد نظری کهاز قبل ته آن لایه‌ای از پنبه گذاشته‌ایم ، می‌ریزیم و روی آن‌ها را بادستمال خیس می‌پوشانیم.
پس از سه روز دستمال را از روی قره ‌ماش‌ها برمی‌داریم و در حدی که فقط مرطوب بمانند روی آن‌ها،‌ آب اسپری می‌کنیم و آن‌ها را در آفتاب قرارمی‌دهیم.
این دانه ها طی 2 هفته به شکل زیبایی رشد خواهند کرد و آماده خواهند شد تا سر سفره هفت‌سین قرار گیرند.

سبزه عیدسبزه ‏های کوزه ‏ای:
تهیه کوزه سبز نیز بسیار جالب است. با استفاده از یک کوزه سفالی و مقداری بذر تره‏ تیزک (شاهی) می‏ توانیم سبزه کوزه‏ای درست کنیم.

ابتدا کوزه را از آب پر می‏ کنیم و برای مدت یک شبانه ‏روز آن را همان‏طور پر از آب نگه می‏ داریم تا جدار کوزه کاملاً خیس شود. سپس یک جوراب نایلونی روی کوزه می‏ کشیم.

بذر شاهی را که قبلاً برای مدت بیست و چهار ساعت در آب خیس کرده ‏ایم به آرامی با دست روی نایلون می‏ کشیم طوری که بذرها که حالا دیگر بعد از خیس شدن کاملاً ژله‏ ای شده‏ اند به طور یکنواخت همه جا پخش شوند. بذر شاهی به آسانی به سطح جوراب نایلونی می‏ چسبد.
کوزه را همواره پر از آب نگه می‏ داریم. چون هر روز مقداری از آب کوزه تبخیر می‏ شود باید به طور مرتب در آن آب بریزیم. آب از داخل کوزه به جداره آن راه یافته و به بیرون تراوش نموده جوراب را مرطوب می‏ کند به این ترتیب بذر شاهی جوانه زده و ریشه‏ ها به سطح بیرونی کوزه می‏ چسبند.

کوزه را در محل پر نور قرار دهید و گاه گداری آن را بچرخانید تا نور به همه جای آن برسد. بعد از چند روز کوزه سبز شده و از تماشای آن لذت خواهید برد. گاهی پس از مالیدن تخم شاهی ،کمی خاکستر چوب که الک شده ونرم باشند را روی سطح کوزه می پاشند تارطوبت رابیشتر نگه دارد .
توصیه های کلی برای تهیه سبزه عید:
- از حبوبات بسته بندی شده درسوپرمارکت ها استفاده نکنید برای ماندگاری بیشتر بااشعه سترون شده اند تاماندگاری بیشتری داشته باشند

- استفاده از ظروف سفالی و چینی نتیجه بهتری خواهد داشت تا ظروف پلاستیکی.

- هر قدر قطر بستر کمتر باشد عمر سبزه بیشتر می شود.

- آبی که در طی مراحل کشت سبزه عید استفاده می کنید آب ولرم باشد.

- اگر در محیط گرم و خشک زندگی می کنید تا مرحله ای که جوانه ها هنوز به یک سانت نرسیده اند از پارچه مرطوب استفاده کنید.


[ شنبه 90/12/13 ] [ 2:27 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

مصطفی رحماندوست در خبرآنلاین نوشت:
در سال‌های گذشته بسیار پیش آمده که گناهان من را به اسم برادرم نوشته‌اند و نیکی‌هایش را به حساب من گذاشته‌اند.
برادرم - مجتبی رحماندوست - جانباز صادقی است که در جبهه‌های سیاست فعالیت‌های زیادی دارد و من، شاعر و نویسنده‌ای که معتقد است قطار سیاست خالی است... و بر این باورم که در نهایت، هنرمندان هستند که هدایت جوامع را بر عهده دارند و نه سیاست‌مداران ؛اگرچه به ظاهر و البته کوتاه‌مدت قدرت به دستشان باشد.
مردم ساعت دلشان را با هنر و معنویت تنظیم می‌کنند.

این روزها بزرگ‌ترها هم به من سلام می‌کنند و شگفتی دارد که پیش از این فقط بچه‌ها سلامم می‌دادند و همه از سر اشتباهی که: عمو مصطفی هم کاندید شده؟

نه! من وقت رفتن به مجلس را ندارم چرا که لبخند یک کودک ایرانی که با شعرم به نشاط آمده را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم...

به همین دلیل می‌گویم که من برادرم مجتبی نیستم...


[ جمعه 90/12/12 ] [ 2:46 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پدروبرادراصغرفرهادی درخمینی شهر

می دانستید اصغرفرهادی متولد 1351واهل خمینی شهر است ؟


[ پنج شنبه 90/12/11 ] [ 2:6 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

اخلاق گزارشگران دربوته نقدشادی پیمان یوسفی از گل دوم قطر در جریان بازی ایران و قطر نیز از لحظات نادر و البته مضحک تاریخ پرسوتی گزارشگری فوتبال در ایران بود!
سال ها پیش تیم های ملی ایران و بحرین به مصاف یکدیگر رفتند و تیم ملی فوتبال کشورمان، در حالی که امکان تعیین سرنوشت خود رادر اختیار داشت، در بازی ای ضعیف و سرشار از ندانم کاری و ضعف روحی، مغلوب بحرین شد و امکان صعود به جام جهانی 2002 را از دست داد. از آن زمان به بعد، بحرین به عقده ای ملی برای خیلی از دوستداران فوتبال در ایران بدل شده است.
بسیاری از ما، هر چند وقت یکبار یاد و خاطره آن زخم تاریخی را تازه می کنیم و نفرت و نفرین خود را نثار کشوری کوچک و حاشیه ای در قاره بزرگ آسیا می کنیم. چرا؟ چون بحرین مانع از صعود ما به جام جهانی شد.
البته ظاهراً درد و داغ کسانی که از فوتبال بی اهمیت بحرین متنفرند این است که چرا بحرینی ها با پرچم تیم ملی عربستان در ورزشگاه دور افتخار زدند. این انتقاد به بحرینی ها وارد است اما چرا ما یک بار هم که شده از خودمان نمی پرسیم که مقصر اصلی آن ماجرا که بود؟
بی تردید مقصر اصلی خود ما بودیم که با بازی ضعیفمان پرچم عربستان را به دست بحرینی ها دادیم. ما می توانستیم به راحتی از سد بحرین بگذریم و به جام جهانی برویم اما شچاعت و توان بازی مقتدرانه در زمین بحرین کوچک را نداشتیم و راهی مرحله پلی آف شدیم و بعد هم در برابر ایرلند، در ورزشگاه آزای، از دقیقه 70 علیه تیم ملی کشورمان شعار دادیم و از رسیدن به جام جهانی محروم شدیم.
حالا هر وقت که به یاد جام جهانی 2002 می افتیم، ضعف ها و رذیلت های خود را فراموش می کنیم . عقده هایمان را در بحر بحرین خالی می کنیم!

خودمان را صاحب بهترین فوتبال آسیا می دانیم ولی فراموش می کنیم که در برابر تیمی درجه 3 در قاره عقب مانده آسیا، نتوانستیم حتی یک مساوی کسب کنیم. فراموش می کنیم که در ورزشگاه آزادی، در یکی از مهمترین بازی های تاریخ فوتبال ایران، درست در لحظاتی که باید از تیم ملی کشورمان حمایت می کردیم، علیه تیم ملی شعار دادیم.

بحرینی ها که مانع از رسیدن ما به جام جهانی نشدند. آنها فقط با پرچم عربستان دور افتخار زدند تا غرور و تعصب جاهلی شان ارضا شود. این خود ما بودیم که نتوانستیم خوب بازی کنیم و مردانه حمایت کنیم.

ولی باید قبول کرد که گناهکاران نمی توانند دائماً در آینه بنگرند و به خودشان ناسزا بگویند. خودانتقادی کار سختی است! پس باید کسی را جست و او را هدف نفرت و بیزاری قرار داد؛ نفرتی که بخشی از آن بی تردید باید به سمت خود جماعت خاطی سرازیر شود اما چون این کار ناخوشایند است، پس همان به که به سمت بیگانه ای دشمن پنداشته شده، جاری شود.
اما بد نیست که لختی بیندیشیم عقده گشایی علیه کشور بی اهمیت و فوتبال بی کیفیت بحرین تا به کی قرار است ادامه یابد؟ و اصلاً آیا این کار در شان ما ایرانیان است؟
پیمان یوسفی چنان در ورطه این عقده گشایی تاریخی گرفتار آمده است که حتی از گل خوردن تیم ملی ایران خوشحال می شود چرا که این گل خورده در زمین خودی، موجب ناکامی تیم درجه چندم بحرین شده است!

نیک اگر بنگریم، درمی یابیم کسی که از گل خوردن تیم ملی کشورش خوشحال می شود، استعداد آن را دارد که با پرچم کشور دیگری نیز دور افتخار بزند!
بحرینی ها با پرچم عربستان دور افتخار زدند. گیرم که کارشان غلط بود. ولی آنها از گل خوردن تیم ملی خودشان که شادمان نشدند. آنها از پیروزی خودشان خوشحال بودند و در حرکتی سیاسی - قبیله ای، رفتاری ناجوانمردانه از خود بروز دادند اما هر چه کردند، با دمشان گردو نشکستند که آخ جون! تیم ملی ما گل خورد!
عقده گشایی پیمان یوسفی، نه با فرهنگ و اخلاق دینی تناسبی داشت و نه با روح بازی جوانمردانه منطبق بود. بین پیمان یوسفی شادمان از گل خوردن تیم ملی کشورش و بحرینی هایی که با پرچم عربستان دور افتخار زدند، فرق چندانی نیست. هر دو از رعایت جوانمردی و اصول اخلاقی فوتبال فاصله گرفتند؛ آن ها قد برافراشته در پیست ورزشگاه کشورشان و این یکی فرورفته در صندلی گزارشگری اش!

 


[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 9:47 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

آینده انتخابات

جبهه متحداصولگرایان(سرلیست:حدادعادل وابوترابی)صدای ملت(سرلیست:علی مطهری)جبهه مردم سالاری(سرلیست:سهیلاجلودارزاده)جبهه ایستادگی(سرلیست:ابوترابی)جبهه پایداری(سرلیست:آقاتهرانی)نامزدهای مستقل(...............؟) اصلاح طلبان(.........؟) و......

این ها مهم ترین نیروهای شرکت کننده درانتخابات مجلس نهم هستند ، نیروهای اصوالگرایی که به هردلیل انشعاب کرده اند حتی اگر این انشعاب برای گرم کردن تنور انتخابات باشد باز هم نشان از وجود نداشتن ساز وکار مناسب برای انتخابات است .اصلاح طلبان به دلایل مختلف حضورکم رنگی در این دوره دارند وبیشتر چهره های مستقل نیز دریکی از دوطیف اصولگرا واصلاح طلب جای خواهند گرفت چراکه به هرحال هرفرد درتفکر سیاسی،اقتصادی،فرهنگی واجتماعی خود به یکی از تفکرهای موجود درجامعه گرایش کُند،معتدل یا افراطی خواهد داشت .

این که باگذشت چندسال همه نیروهای اصولگرا دردسته های چندگانه جای گرفته اند مساله عجیبی نیست عجیب تر این است که هریک از این افراد شعارهایی می دهند که برای انجام آنها هیچ تعهدی درقبال مردم ندارند فکر نکنید اینها آدم های بی تعهدی هستند اتفاقا برخی از آنها اینگونه نیستند اما همین تعداد متعهد نیز برای انجام مسئولیتهایشان درقبال مردم نمی توانند سندی گرو بگذارند و یا هر روز به ما مردم گزارش بدهند ،باتجربه هایشان به تجربه دریافته اند که پس از شمارش آراء وحضور درمجلس تاچهارسال خیالشان راحت است وقرارنیست به کسی گزارش بدهند ومامردم بی اطلاع که من هم یکی از آنها هستم درصورت پرسشی ازنمایندگان درباره مسائل مختلف جامعه با ارائه پاسخی نامفهوم توجیه می شویم ودرلاک بی اطلاعی فرو می رویم ....

آیابرای رفع این مشکل چاره ای وجود دارد؟ به قانون اساسی مراجعه می کنیم  اصل 26 قانون اساسی وجود احزاب را برای اداره کشور بدین شرح پذیرفته است :

( اصل 26:   احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت)

 قانون تشکیل احزاب درسال 1360 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است این قانون را اینجـــــــا می توانید ببینید. از سال 1360 تاکنون احزاب متعددی درجامعه ما شکل گرفته اند که هریک بنا به دلایلی پس از چند سال از ادامه فعالیت منسجم منصرف شده وبا باموانعی روبرو شده اند این روند منجر به ارائه اصلاحاتی توسط مجلس هشتم برای تغییر درچگونگی تاسیس حزب درکشور شد که موارد تغییری را اینجــــــــــا می توانید بخوانید. 

آینده انتخابات

درصورت تشکیل حزب به معنای واقعی ومنطبق برشرایط فرهنگی واجتماعی کشور هرکدام از احزاب درجذب نیروهای کارآمد تلاش خواهند نمود ومی کوشند تاکارنامه موفقی از خود برجای گذارند بدیهی است درغیراین صورت درنوبت بعدی نتیجه انتخابات را به رقیب واگذارخواهند کرد وبه همین دلیل از دادن اطلاعات کلی ونارسا خودداری خواهند کرد .

موضوع دیگر ،مواظبت حزب رقیب از حزب دیگر است .بدین صورت که حزب بازنده، سایه به سایه حزب پیروز حرکت کرده وتمام رفتارهای آنان را مورد ارزیابی قرار خواهند داد این کار چند حُسن دارد یکی این که حزب پپروز را از بی برنامگی وارائه اطلاعات نادرست باز می دارد ودیگر آن که با آگاهی دادن به مردم می کوشد زمینه عدم پیروزی آنان را درانتخابات بعدی فراهم کند .

این روزها دائم می شنویم که «مردم باید درباره نامزدهاتحقیق کنند وبه برنامه افراد رای بدهند!!» باید پرسید درانتخاباتی که نتیجه تایید صلاحیت ها حداکثر دوهفته قبل از انتخابات اعلام شده وگروهها ولیست ها یک شبه سربرآورده اند باتوجه به فرصت کم چگونه می توان برنامه نامزدها را مورد ارزیابی قرارداد؟آیا این امکان برای همه افراد سراسر کشور فراهم است؟ممکن است بپرسید درصورت وجود حزب هم شاید نتیجه تایید صلاحیت ها باهمین مدت زمانی اعلام شود پاسخ این است که درآن صورت مردم منتظر حضور فرد نخواهند بود بلکه بیشتر به اهداف وبرنامه های حزب رای خواهند داد اگرچه که برای آنان، فرد نیز، دارای اهمیت وارزش ویژه ای خواهد بود .

آینده انتخابات

این نماینده درحین مذاکرات مجلس مجله مدل لباس وخیاطی مطالعه می کند!!

با نگاهی به احزاب شکل گرفته درتاریخ جمهوری اسلامی به این نتیجه می رسیم که تشکیل یک حزب نتیجه به قدرت رسیدن یک فرد بوده است ؛با به قدرت رسیدن فردی به ریاست جمهوری یا ریاست مجلس شورای اسلامی وی خود را مُحق می داند تا به تاسیس حزب اقدام کند به عبارت دیگر«درکشور ما صاحبان مناصب سیاسی،حزب تشکیل می دهند»درصورتی که روال منطقی اینگونه است که«نمایندگان مجلس شورای اسلامی و روسای جمهور از درون احزاب رسمی کشور به قدرت برسند چرا که تنها درآن صورت خود را دربرابر آرمانهای حزب برآمده از آن مسئول دانسته واز ارائه شعارهای بی اساس خودداری خواهند نمود» .

پیش از این دیدگاهم را درباره چرایی تشکیل احزاب در اینجــــــــــــــا نوشته ام.

اگر از هریک از افرادی که دردوره های قبل وکنونی نامزد انتخابات شده اند بپرسیم که هزینه انتخابات را از کجا وچگونه تامین کرده اند پاسخ درست ودرمانی نخواهیم شنید . این همه وعده  و وعید، پوسترهای رنگی،پذیرایی و...،باکدام منظور انجام می شود؟آیا امکان حمایت باندهای ثروت از یک کاندیدای خاص وجود دارد؟‌آیا دراین صورت او وامدار قدرتمندان نخواهد شد؟ درصورت خطای فاحش وبی برنامگی افراطی که به نابسامانی اوضاع اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی کشورمنجرخواهدشد این برگزیدگان به چه کسی پاسخگوهستند؟آیا این برگزیدگان که خود با هزاران مشکل وبرخی با رای بسیار کم قدم در راهی خطیر گذاشته اند می توانند برچگونگی اجرای قانون توسط رئیس جمهور وهیات وزیران نظارت کنند ؟

به موجب قانون احزاب،عملکردنامزدها واصولا" همه عملکرد مالی حزب،قابل دسترسی وبازبینی است ومی توان ردپای افراد وسازمانهای پشتیبانی کننده را جست وجو کرده وبا راهکارهای قانونی نسبت به تنظیم رفتارحزب اقدام نمود و این به عدالت نزدیک تراست .

این همه هزینه وشعار بدون پشتوانه که در روزهای انتخابات دیوارهای شهر وگوشهای مردم را پرمی کند از کدام پشتوانه اجرایی برخوردار است؟بی رنگ شدن شعارها واز بین رفتن حساسیت افراد هزینه زیادی دارد که هرتازه به دوران رسیده ای به خود حق می دهد درتبلیغات انتخاباتی اش مطرح کند ،نتیجه اش هرچه باشد مهم نیست!حتی اگر به بی اعتمادی مردم منجرشود ....

البته هرروشی معایبی هم دارد بنابراین نباید تصور کرد که روش حزبی فاقد هرگونه ایراد است اما می توان گفت روش حزبی اشکالات کمتری نسبت  به روش کنونی انتخابات درایران دارد .

هشت دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی ونُه دوره انتخابات ریاست جمهوری ،اشکالات این روش را روشن کرده است اگر به تشکیلات حزبی هم معتقد نباشیم باید برای رفع اشکالات شیوه کنونی انتخابات چاره ای بیندیشیم چراکه نمی توان سرنوشت قانون گذاری ومدیریت اجرایی کشور را با دوهفته تبلیغات وشناساندن چهره های ناشناس به کسانی سپرد که خود نیز آمادگی پذیرفتن چنین سمت های حساسی راندارند ! شما خودتان دردوهفته چگونه فردی رامی شناسید واختیارتان را به مدت چهارسال که گاهی اثراتش تاسالها ادامه دارد به دست او می سپارید؟خواستگاری دختران هم امروز متحول شده است وما از روزگاری که عروس وداماد تاشب عروسی همدیگر را نمی دیدند فاصله گرفته ایم ....

بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد،قانون احزاب هم دربین اصول قانون اساسی وجود دارد، بسیاری از صاحبنظران هم به لزوم تشکیل حزب اشاره وتاکید داشته اند این که چرا درتشکیل اصولی احزاب کارمنسجم ومستمر صورت نمی گیرد پرسشی است که ذهن ها را به خود مشغول می کند ، آیا انشعاب دربین اصولگرایان ،مقدمه تشکیل حزب به معنای واقعی درایران است ؟.....



[ سه شنبه 90/12/9 ] [ 6:37 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

آن مرد با اسکار آمد

بالاخره یک فیلم از ایران توانست در هشتاد وچهارمین جشنواره جهانی ، جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را به خود اختصاص دهد وفیلم جدایی نادر از سیمین که درخارج از ایران با عنوان یک جدایی معروف است موفق به کسب این جایزه پرافتخار شد حالا دیگر برای اینکه بدانیم بهترین فیلم جهان چیست نباید منتظر باشیم تا دوبله فارسی میلیونر زاغه نشین به بازار بیاید. حالا دیگر همه مردم دنیا باید برای دیدن بهترین فیلم جهان ، جلوی سینماهای شهر خود صف بکشند تا شاهکار "اصغر فرهادی" را به تماشا بنشینند و این ما هستیم که پیش از همه جهانیان افتخار دیدن "جدایی نادر از سیمین" را داشته ایم. این موفقیت را اصغرفرهادی به همه مردم ایران تقدیم داشته است وما نیز به سهم خود از تلاش ارزنده این مرد دنیای سینمای ایران از او وهمه همکاران وبازیگران فیلمش تشکر وسپاس داریم .اصغرفرهادی درهنگام دریافت جایزه اسکار درسخنانی گفت:

دوست دارم از آکادمی، سونی پیکچر کلاسیک و دوستان عزیزم مایکل بارگر و تام برنارد تشکر کنم.

سلام به مردم خوب سرزمینم (به زبان فارسی)

در این لحظه بسیاری از مردمان کشورم ما را تماشا می کنند و همگی خوشحال هستند؛ نه به خاطراهمیت دادن به ما یا به خاطر فیلم یا سازنده آن، بلکه در این دورانی که ما از جنگ صحبت می‌کنیم و ترس و رعب بین کشورهایمان رد و بدل می‌شود، نام کشورم ایران در این جا با فرهنگ و تمدن بی‌نظیرش برده می شود.
فرهنگ غنی و باستانی کشورم زیر گرد و غبار سنگین سیاست پنهان شده است. من با افتخار این جایزه را به مردم کشورم تقدیم می کنم؛ مردمی که به تمام تمدن ها و فرهنگ ها احترام می‌گذارند و هر گونه خصومت و خشمی را خوار می‌شمارند.

آنچه در زیر می خوانید نامه پیمان معادی به اصغر فرهادی پیش از اعلام نتایج اسکار است نامه او حاوی اهمیت فیلم وپاسخی به نگاه منتقدان ایرادگیر داخلی وخارجی است بهتر است نامه رابخوانید :

پیمان معادی که در یک جدایی نقش نادر را بازی کرد، یک روز مانده به مراسم اسکار نامه‌ای به دوستش اصغر فرهادی نوشت و نکاتی را یادآوری کرد. با انتشار بخش‌هایی از این نامه به یادمراسمی می افتیم که درآغازین ساعات روز دوشنبه هشتم اسفندماه 90 خواب را از چشمان بسیاری از علاقه مندان به سینما وفرهنگ ایران ربود:


اصغر فرهادی عزیز

از زمان بازگشتم از مراسم گلدن‌گلوب و حلقه منتقدان لس‌آنجلس که همراه با تو و فیلم‌مان در آن حاضر بودم، می‌خواستم این نامه را بنویسم؛ اما تلاش برای آماده شدن فیلم اولم «برف روی کاج‌ها»، مجال مناسبی باقی نگذاشت.

در مراسم پایانی جشنواره فجر، وقتی فیلمم جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم را می گرفت، یاد تو افتادم. تو که همیشه قدردان مردم سرزمینت، سرزمین مان، بودی و هستی؛ و با خودم گفتم حالا وقت این نامه است. به خصوص که کمتر از 10روز دیگر به برپایی مراسم اسکار مانده؛ و خواهم گفت ربط این ماجرا با آن یاد و ارزش مردم و نظرشان چیست.

یکی از خطاهای دید آدمی، این است که وقتی چیزی را از نزدیک تجربه میکند، متوجه عظمت آن نمی شود. سفر و تجربه های اخیری که با دیدن و شنیدن واکنش های مختلف نسبت به «جدایی نادر از سیمین» در کنارت داشتم، به تلاشم برای اینکه دچار این خطای دید نشوم، بسیار کمک کرد. مطمئنم خیلی از مردم ایران از خواندن این واکنش ها شادمان خواهند شد. خصوصا در روزهایی که عده ای تلاش دارند، موفقیت های این فیلم را به دلایل واهی به سیاست ربط دهند و همین انگیزه برای من کافی است تا این نامه را بنویسم و منتشر کنم.

واکنش های دیگری هم که پیش می آید، ممکن است حرف هایی را در پی داشته باشد که چندان اهمیتی ندارد. از قدیم می گفتند همیشه بدتر از این که پشت سرت حرف بزنند، این است که پشت سرت هیچ حرفی نزنند! همان اوایل سفر اخیر، وقتی محمود کلاری که در شرق آمریکا و در تجربه تحسین شدن فیلم در حلقه منتقدان نیویورک همراهت بود، در تماس تلفنی به من گفت که تجربه بسیار عجیبی در مورد این فیلم در انتظارمان است، به قدر کافی تعجب کردم.

کلاری می گفت نکته اساسی این است که ما با سینما زندگی کرده ایم و سال های سال فیلم و مراسم سینمایی را دیده ایم؛ و حالا به خودمان می گوییم قرار است بعضی از نام های بزرگ را در این گونه مراسم ببینیم، در حالی که این بار در کمال تعجب، آنها منتظرند تا ما را ببینند! و این خاصیت فیلم های بزرگ است.

تجربه های قبلی البته میزان تعجب یا هیجان آدم را از این واکنش ها کمتر می کند. اما هرگز آن را از بین نمی برد. حس پشت حرف کلاری را بعدا ذره ذره لمس کردم.

وقتی وودی آلن که همیشه در نظرم سرچشمه خلاقیت بوده، به واسطه خواهرش برایت پیغام داده بود که طبق معمول نمی تواند - یا نمی خواهد - به مراسم بیاید ولی دوست دارد در نیویورک ما را ملاقات و درباره فیلم صحبت کند، تازه فهمیدم آنچه از قول او درباره فیلم شنیده بودم، چه معنایی داشت: آلن گفته بود سال ها بود نه تنها از سینمای ما، بلکه به طور کلی از سینما انتظار نداشته که در این دوران بتواند چیزی بیافریند که چنین تاثیری روی او بگذارد!

وقتی توماس لانگمن پسر کلود بری، کارگردان و تهیه کننده مشهور و تازه درگذشته فرانسوی که خودش تهیه کننده فیلم آرتیست و برنده انبوهی جایزه است، می گفت همه دارند از محصول من تعریف می کنند اما وقتی فیلم تو را دیدم، آرزو کردم که کاش من آن را تهیه کرده بودم، همه چیز داشت معنای کامل تری پیدا می کرد.
وقتی براد پیت می گفت شب قبل از برگزاری جلسه مطبوعاتی گلدن گلوب، دی وی دی جدایی نادر از سیمین را در دستگاه گذاشته اند و در میانه های همان صحنه دادگاه اول فیلم، آنجلینا جولی با دیدن آن جدل زناشویی فیلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصله ای انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه داده اند، اطمینانم بیشتر شد وقتی آنجلینا جولی درباره کار بعدی ات پرسید و ساده و راحت درخواست کرد که در فیلمت بازی کند و در پاسخ حرفت که گفتی شخصیت زن فیلمت فرانسوی زبان است و گفت تا آن تاریخ می تواند زبان فرانسه یاد بگیرد، من غرق در غرور شدم.

آن مرد با اسکار آمد

وقتی مریل استریپ درباره جزییات کارگردانی یا بازی صحنه های مختلف فیلم می پرسید و با اشتیاق گفت دوست دارد با تو کار کند، وقتی استیون اسپیلبرگ گفته بود که اعتقاد دارد جدایی نادر از سیمین با فاصله زیاد بهترین فیلم امسال دنیاست، وقتی دیوید فینچر نیم ساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهایش را بگوید، وقتی چند سینماگر سرشناس می گفتند که فیلم را ندیده اند اما تعریف های زیاد فرانسیس فورد کوپولا را درباره آن شنیده اند و خیلی کنجکاوند، وقتی الکساندر پین که خودش گلدن گلوب فیلم و کارگردانی را گرفت فقط به دلیل علاقه به فیلم تو در طول آن روزها به یکی از نزدیک ترین دوستان هم صحبتت بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدن گلوب و حلقه منتقدان لس آنجلس می گفت در طول حرف هایت روی صحنه سعی می کرده انرژی مثبت به سمت تو بفرستد.

وقتی دیگرانی که مجاز نیستم نام شان را بیاورم، از فیلمت به عنوان یکی از محبوب ترین های فهرست شخصی شان در دو، سه سال اخیر یاد می کردند، تازه درست دستگیرم شد که فیلم در دل آدم هایی که سالی ده ها فیلم بزرگ و تاثیرگذار می بینند یا یکی، دوتایش را هر سال می سازند، چه مرزهایی را درنوردیده و چه قله هایی را فتح کرده است.

در مراسم برگزیدگان منتقدان آمریکا (Critics" Choice Award) که باب دیلن بزرگ قطعه جدید بسیار زیبایی را روی صحنه اجرا کرد، ما از لذت شنیدن و دیدن اجرایش حرف می زدیم و به ما گفتند اگر می دانستید خود باب درباره فیلم تان با چه لذتی حرف می زد، چه می گویید. و این تازه بخشی از آن چیزی است که من شنیدم و دیدم. باقی اش بماند برای روزگاری دیگر، مخصوصا داستان تو و رابرت دنیرو که امیدوارم آقای کلاری روزی تعریفش کند.



اصغر فرهادی عزیز، در جلسه مطبوعاتی ویژه گلدن گلوب، یکی از چهار، پنج باری که حاضران به شکلی استثنایی در میان حرف های تو دست زدند، در جواب سوالی بود که می پرسید چطور با محدودیت های توی ایران چنین فیلمی ساخته ای. گفتی هیچ کس مرا مجبور نکرده بود آنجا با وجود محدودیت ها فیلم بسازم، خواست خودم و قصه ای که داشتم، طوری بود که باید همانجا و با همان شرایط ساخته می شد و برای ساخت این فیلم شما فکر کنید همه چیز همان طور که من دلم می خواسته فراهم بوده است.گفتی نمی خواهم بگویم شرایط فیلمسازی در کشورم آرمانی است، اما تصویری هم که شما از فیلمسازی در ایران دارید، خیلی دقیق نیست.این حرف هایت وقتی یادم آمد که لابه لای حرف ها و کارها و مصاحبه های مختلف، به من راجع به طرحی می گفتی که قرار است در آینده در تهران بسازی و آن را خیلی دوست داری.

حرف دیگرت که باز به تشویق حاضران آن جلسه انجامید، همان بود که گفتی تفاوت های مردمان نقاط مختلف دنیا بسیار کمتر از شباهت هایشان است، اما به نفع سیاست است که تفاوت ها و فاصله ها را بیشتر جلوه دهد و بر آنها تاکید کند.

این روزها که در ایران خبر جوایز فیلم تو حتی مانند نوعی گسترش فرهنگی عمل می کند و از جمله، گاهی حتی طیف هایی را به پیگیری اخبار فرهنگی وامی دارد که به طور معمول هیچ کاری به اتفاق های هنری نداشتند، این روزها که تبریک های هر همکار و هر دوست، هر رهگذر خیابان و حتی هر بیمار اتاق های بیمارستانی که برای بستری کردن و ترخیص پدرم به آن پا گذاشتم، امید را در دل آدم می کارد و می پروراند، یاد همان حرفت می افتم. بله، بین مردمان مختلف دنیا و احساس های انسانی شان، تفاوت ها ناچیز است. اما آن نفعی که گفتی، آنقدر همه جا رخنه کرده که همین مردم این روزها در گذر و خیابان از من می پرسند وقتی از آمریکا برگشتی، کاری با تو نداشتند؟

در خود مراسم، چه حال خوبی بود وقتی من هم مثل میلیون ها ایرانی حرف هایت را موقع دریافت جایزه شنیدم. از آن بالا که چشم می انداختی، می دیدی همه بزرگان سینما که عمری کارهایشان را دیده ای و درباره شان خوانده ای، بهت زل زده اند؛ و انگار عشق و انرژی مردم ایران باعث شده بود ما آنجا محکم بایستیم.

آن لحظه ای که تو از مردم یاد کردی، می دانستم میلیون ها نفر در کشورمان هم به ما زل زده اند و تو به پشتوانه عشق شان، به جای هر عزیز دیگرت از آنها یاد کردی؛ و راستش اصغر، آن بالا چه حالی داد ایرانی بودن.

قدر و منزلتی که تو برای این مردم قایلی، زمانی با آن نمایندگی کردن به درستی پیوند می خورد که حرف آن منتقد آمریکایی را به یاد بیاوریم؛ که در یادداشتی بر جدایی نادر از سیمین نوشته بود: «اگر می خواهید تهدیدی نثار این کشور کنید، بهتر است قبل از آن این فیلم را ببیند، تا بدانید با چه مردمانی روبه رویید، تا در تصمیم خود تجدید نظر کنید.»

اینکه یک فیلم بتواند چنین دستاوردی، چنین تاثیری داشته باشد، یعنی اینکه تو بارها بیشتر از آن جمله هایی که در ستایش مردمان دیارمان می گویی، دین خودت را به آنها ادا کرده ای.

حالا دیگر واقعا مهم نیست که فیلم در یکی از دو رشته «فیلم خارجی» و «فیلمنامه» که نامزد شده، جایزه آکادمی را بگیرد یا نه. مهم تر این است که این فیلم در طول این مدت به این مردم امید، اشتیاق و افتخار بخشید. برای همین امید، اشتیاق و افتخار است که می خواهم با صدایی صد بار بلندتر از آن فریادی که بعد از جایزه گرفتن ات در جشنواره برلین، در سالن برلیناله پالاس برآوردم، فریاد بزنم:

«اصغر؛ خیلی چاکریم! »


[ دوشنبه 90/12/8 ] [ 2:23 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 201
بازدید دیروز: 240
کل بازدیدها: 1449903