سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

چهلمین روز درگذشت حجت الله زارعی

 


[ چهارشنبه 91/9/8 ] [ 7:5 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 

در ژاپن اتفاقی بسیار مهیب و مصیبتی وحشتناک اتفاق می افتد و میلیارد ها دلار خسارت و هزاران نفر کشته و زخمی می دهد، اما واکنش و رفتار عمومی به این فاجعه در جامعه ژاپن بسیار درس آموز بوده و در واقع یک کلاس آموزشی عملی رفتارهای انسانی در برابر دنیا قرار می گیرد.

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

1) آرامش

حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سر و صورت دیده نشد. میزان تأثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

2) وقار

صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

3) توانمندی

بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوری که ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

4) رحم و شفقت

مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند مقداری آذوقه تهیه کنند.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

5) نظم

غارتگری دیده نشد. زورگویی یا از دست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

6) ایثار

پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

7) مهربانی

رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند. دستگیری فراوان از افراد ناتوان.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

8) آموزش

از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

9) وسایل ارتباط جمعی

در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارش های مغرضانه خبری نبود. فقط گزارشهای آرامبخش.

 

ده نکته یادگرفتنی از ژاپن| HiPersian.Com

10) وجدان

هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند.

در دنیا هیچ چیزی به اندازه آموختن برای ساختن یک زندگی انسانی اهمیت ندارد و این آموزش از هر قوم و ملیتی میتواند باشد.

منبع : باز نشر از خلیج فارس


و اما ......... ما


ورزقان وزلزله
اشتباه نکنید! این فروشگاه تخریب شده در ژاپن نیست! اینجا ایران است و این فروشگاه تخریب شده بعد از گذشت چند روز کاملاً دست نخورده باقی مانده است! اینجا ورزقان ، از توابع آذربایجان است، با مردمی ساده دل و با صفا که با بیرون آوردن هر جنازه ای  از زیر آوار ،اشک تمامی مردم ما در داغ آنان روان شد! اینجا آذربایجان است، افتخار ایران، زادگاه بزرگترین مفاخر این سرزمین، زلزله آمده، فروشگاهی تخریب شده، مردمانی آواره گشته اند ولی هیچ کس تعدی به اموال دیگری نمی کند!!
نمی دانم چرا این عکس ایمیل نمی شود تا دست به دست بچرخد و به سمع و بصر تمام جهان برسد؟شما می دانیدچرا؟

 

 


[ پنج شنبه 91/8/11 ] [ 12:6 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

مردها هم فرشته اند

مرد میانسالی است لاغر اندام وآرام، درصدایش صمیمیت موج می زند کارش را به خوبی می داند ومی داند که با چه کسانی روبه روست می داند آنان که پای به این اتاق می گذارند به هوای عزیزی آمده اند که اگر چه پیر وفرتوت است یا بیماری طویل المدتی دارد اما برای خانواده وبستگان عزیز است وعزیز می ماند .

آقای اسحاقی به درستی برای این بخش درنظر گرفته شده است با صبوری به پرسش های تکراری وگاه خسته کننده همراهان بیمار پاسخ می دهد ودر پرستاری از آنان کوتاهی ندارد وقتی به شغل آقای اسحاقی بیشتر می اندیشم درمی یابم که بسیاری از شغل ها درجامعه ما ناشناخته اند وفقط روزی که سر و کارمان با این افراد می افتد درمی یابیم که اینان نیز وجود دارند و شایدگاهی دیده شوند!  شغل های ساده بسیاری هستند که اهمیت فوق العاده ای دارند وپرستاری دربخش ICU یکی از این شغل های خاموش وگمنام است.

مدیران بیمارستانها ، بیماران، وهمراهان آنان باید بیش از آنچه هست قدر این موجودات مهربان زمینی را بدانند و نیز وظیفه مسئولان است که درشناساندن این افراد به جامعه کوتاهی نکنند .

من برای همیشه آقای اسحاقی را به یاد می سپارم، نه بدان جهت که وظیفه شناس بود بلکه از آن روی که انسانیت را سرلوحه کارش داشت وفقط برای سپری کردن روز وداشتن شغل ، سمتی را اشغال نکرده بود آقای اسحاقی را برای همیشه در یاد خواهم داشت وبرایش بهترین ها را از او که مهربان است وبخشنده خواستارم.

 


[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 11:12 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

تقدیر وتشکر

رنج بسیار کشیدی که بمانی و نشد
باز بر شاخه گُلی، نغمه بخوانی و نشد

بهترین بلبل این باغ تو بودی و به عشق
همگی خواسته بودیم بمانی و نشد

بدین وسیله برخود لازم می دانم از همه دوستان وهمکاران عزیز که درمراسم خاکسپاری،سومین وهفتمین روز درگذشت زنده یاد حجت الله زارعی بذل محبت فرموده با ابراز همدردی از طریق تلفن، پیامک، درج پیام تسلیت دربخش نظرات وبلاگ، حضور درمراسم و... نهایت دوستی ومحبت را شامل حال من وخانواده ام نمودند تشکر وقدر دانی نمایم امید دارم زندگی همآره برکامتان شیرین وگوارا باشد.

 


[ شنبه 91/8/6 ] [ 12:51 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

پرنده ای که پرواز کرد....

 

 روی تخت اورژانس خوابیده بود ، وقتی رسیدم که پرستاران برای دمیدن حیات به کالبدش تلاش می کردند، نفسش به شماره که نه،از شماره افتاده بود پزشک معالج می گفت تنفس ندارد وقلبش ضعیف می زند نفس های من وهمراهان درسینه حبس شده بود چاره ای جز صبر نبود ...

نزدیک ظهر از اورژانس به اتاقک دیگری منتقلش کردند آنجا  آرام روی تخت دراز کشیده بود فکر می کنم با دنیای بیرون ارتباطی نداشت با دستگاهی نفس می کشید واین دستگاه شریان حیاتی اش بود.عصر به بخش  ICU بیمارستان منتقلش کردند و 10 روز دراین بخش بود.

بیش از 21 سال از نزدیک اورا می شناختم مودب بود ومهربان، صمیمیت از نگاهش نمی افتاد هیچگاه حرف نامربوطی نزد  همیشه تا آن زمان که می توانست ارتباطی برقرار کند از حریم ادب واحترام بیرون نیفتاد؛ صبور بود و رنج بسیارکشید؛ خانواده در این مدت طولانی در پرستاریش کوتاهی نکردند  وآنچه می توانستند برایش انجام دادند آنگونه که به پرستاری دیگران نیازی نبود.

می دانید فقدان یک فرد سخت است وقتی سالها با کسی باشی وبعد جای خالیش را احساس کنی برایت باور پذیر نیست  من اما بر این عقیده ام که آنان که مظلوم تر وسر به زیرترند فقدانشان سخت تر است نبودنشان آتشی بر جان آدمی می اندازد سوزان  وجگر سوز اما از طرف دیگر معتقدم اگر در زمان حیات کسی برایش آنچه را می توانیم انجام دادیم وتلاشمان را برای راحتی وآسایشش به کار بستیم با وجود دشواری وجانگدازی، اندوه زیاد را به خود راه نخواهیم داد این راهی است که همه خواهند پیمود  باید به مصلحت خداوندی ایمان داشت وبه قضای او  راضی بود .

دیروز ظهر که به خانه رسیدم تلفن همراهم زنگ زد از پشت گوشی صدایی نسبتا" ضعیف به گوش می رسید پیام کوتاه و واضح بود : یکی از تخت های ICU خالی شده بود وبیمار ما از دنیای مادی انسانها به جایی که رنج دنیایی دیده نمی شود کوچیده بود .

برای دخترم نوشتم:

«دایی حجت از همه رنج ها وغم های زمینی آسوده شد»

حجت الله در دوران زندگی  47 ساله اش رنج بسیار کشید وامروز از همه رنجها وغمهای دنیایی آسوده شد.

برایش آمرزش وآرامش ابدی خواهانم .   

 


[ یکشنبه 91/7/30 ] [ 5:31 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 

تبلیغ هندوانه!

ارزان می فروشد! با وانتی رنگ و رو رفته سر راه ایستاده است قیافه اش مظلومیت را فریاد می زند ودرتُن صدایش نشانی از فریبکاری نیست ؛ رنگ هندوانه ها فریبت می دهند ترمز می کنی ومی ایستی ،چند هندوانه می خری خوشحالی که باز هم جنس ارزان در این سرزمین یافت می شود! به خانه می رسی وچند ساعت بعد هوس می کنی هندوانه بخوری ... اما چشمانت سیاهی می روند .....آن همه مظلومیت ومظلوم نمایی وصداقت با برش هندوانه به همراه اعتماد که مهمترین سرمایه انسانی بین آدمهاست نابود می شود .

راستی مقصر این ماجرا کیست؟ شما می دانید؟

 


[ جمعه 91/7/28 ] [ 10:55 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

اشیا در آینه ، نزدیک تر از آنند که دیده می شوند


[ چهارشنبه 91/7/19 ] [ 10:3 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 137
بازدید دیروز: 200
کل بازدیدها: 1445425