سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

کاش بتوانی که آرام بمانی

آن هنگام که همه چیز دراطرافت تو را به وحشت می اندازد

وتو متهمی که مسبب آن هستی

کاش بتوانی به خودت بیندیشی

آن هنگام که همه درباره ات تردید دارند

ودرک کنی بی اعتمادی شان را

کاش بتوانی صبور باشی

بی آن که از صبرت خسته شوی

آن هنگام که همه به تو تهمت می زنند

یا آن هنگام که کسی از تو متنفر است

تو بیزار نباش

بی آن که خوب تر جلوه کنی، خردمندانه سخن بگو

کاش بتوانی خیالپردازی کنی

بی آن که خیالاتت تو را در بند بکشند

کاش بتوانی فکر کنی

بی آن که نیاز باشد هدفت را بسازی

کاش بتوانی با پیروزی وناکامی روبه رو شوی وجسارت به این دو هدیه کنی

کاش بتونی تاب بیاوری حقیقتت را که داری

کاش بتوانی وقتی با مردمی  پرهیزگاریت را حفظ کنی

مثل کسانی که با پادشاهان نشست وبرخاست می کنند

اما در کنارمردم باقی می مانند

کاش دوستان ودشمنان نتوانند تورا بیازارند

کاش هیچ کس برایت مهم نباشد اما هیچ هم اهمیتی نداشته باشد

کاش بتوانی در لحظات سخت وفادار بمانی

درشصت ثانیه ای که درمسیر راه هستی

زمین وهمه آنچه ادامه دارد برای تو خواهند بود

اما آنچه خوب است این است که «تو انسان هستی»


[ پنج شنبه 92/5/24 ] [ 1:9 صبح ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

نقدی بر فرهنگستان زبان وادب فارسی

محمد بقایی ماکان(متولد 1323) مترجم و پژوهشگر حوزه ادبیات، فلسفه و اقبال‌شناسی با انتقاد از عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی در واژه‌گزینی، می‌گوید، این نهاد پیش از واژه‌گزینی، به خانه‌تکانی نیاز دارد تا روح و فرهنگ ایرانی بر آن غالب شود.

این نویسنده و پژوهشگر درباره‌ی ضرورت واژه‌گزینی به جای واژه‌های بیگانه‌ای که وارد زبان فارسی می‌شوند، گفت: تقریبا در تمامی کشورها، نهادی برای تصفیه‌ی زبان ملی وجود دارد.

او ادامه داد: در ایران نیز از نزدیک به یک قرن پیش، این تشکیلات به وجود آمده و در چند دوره‌ی متفاوتی که داشته، گاهی خوب عمل کرده است، گاهی متوسط و گاهی هم بد، که گویا توالی این صفت‌ها هم از لحاظ زمانی به همین ترتیب بوده است. با توجه به نقدهایی که در خصوص این جریان می‌شود،‌ می‌توان نتیجه گرفت که ضرورت وجود آن هم مورد تأیید اهل نظر است. هر پدیده‌ای که مورد نقد قرار می‌گیرد، وجودش ضرورت دارد.

بقایی ماکان همچنین عنوان کرد: ایراد بزرگ فرهنگستان مانند بسیاری از سازمان‌ها و نهادهایی که در کشور وجود دارند، در این است که به دنبال اندیشه‌های مطرح در جامعه حرکت می‌کند و نه پیشاپیش آن‌ها؛ یعنی طلیعه‌دار افکار مطرح در جامعه نیستند.
او افزود: فرهنگستان فعلی درواقع مشمول چنین تعریفی است؛ زیرا به این اصل مهم توجه ندارد که هر محصول عینی، واژه‌ی مورد نظر خود را به جامعه‌ی مصرف‌کننده تحمیل می‌کند و تا فرهنگستان پس از گذشت چندین سال، به خود بیاید و معادلی برای آن برگزیند که غالبا هم با ذوق عامه و زیبایی‌شناسی زبان فارسی نمی‌خواند، چنان‌که نمونه‌های آن را در محصولات صادراتی فرهنگستان فراوان می‌بینیم‌، کار از کار گذشته است و همانند آبی که ریخته شده، دیگر قابل جمع کردن نیست.

این پژوهشگر در ادامه اظهار کرد: مثال روشن این موضوع، واژه‌ی «موبایل» است که پس از ورود به ایران، به کوچکی دستگاه مادی آن، در زبان فارسی کلمه‌ای رایج شد، ولی فرهنگستان معادل یا برابرنهاد آن را، «تلفن همراه» درنظر گرفت. شگفت این‌که فرهنگستان متوقع است جامعه لفظ بسیار ساده و آسان «موبایل» را بگذارد و از ترکیب «تلفن همراه» استفاده کند که نه تنها از حد معمول، کش‌دارتر و بلند‌تر است، بلکه بخشی از آن هم اصلا فرنگی است و سؤال این‌جاست که اگر قرار بر مصرف کلمه‌ی غیرفارسی است، چرا نباید از همان «موبایل» استفاده شود؟
او اضافه کرد: من بارها امتحان کرده‌ام و متوجه شده‌ام که ترکیب «تلفن همراه» در هیچ‌یک از بحور عروضی جای نمی‌گیرد و فقط می‌توان در شعر روحوضی آن را به کار برد و با ضرب بیان کرد، و نمی‌توان آن را در یک بحر مناسب عروضی مثل رمل‌، هزج، یا متقارب جا داد.

بقایی ماکان سپس گفت: نکته‌ی دیگر این است که فرهنگستان با سرمایه‌ی جامعه‌ی ایرانی کار می‌کند؛ اما شگفت این‌که در واژه‌گزینی برای این ایرانیان، از واژه‌های تازی استفاده می‌کند.

او ادامه داد: بنابراین دستگاهی به نام فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پیش از آن‌که اقدام به واژه‌گزینی کند، به خانه‌تکانی نیاز دارد تا براساس روش‌هایی که روح و فرهنگ ایرانی بر آن غالب باشد، در هر بامداد سر از خواب بردارد.
بقایی ماکان همچنین عنوان کرد: نباید فراموش کرد که هدف غالب فرهنگستان‌های بزرگ جهان؛ از جمله فرهنگستان فرانسه، تنها تأکید بر واژه‌گزینی یا به اصطلاح، ملانقطی بودن نیست؛ زیرا توانایی و قدرت یک زبان، براساس به کار بردن واژه‌های خودی نیست، بلکه اهمیت زبان در آفرینندگی است. امروز در دیوان‌های بزرگ شعر فارسی، کلمات غیرفارسی فراوانی می‌بینیم، اما هیچ‌کس در جهان نمی‌گوید حافظ‌، سعدی‌، یا خاقانی ایرانی نیستند.

او اضافه کرد: موضوع دیگر این است که فرهنگستان گمان می‌کند باید همه کلمات را تغییر داد و گاه در اسم‌های خاص هم به دلیل نبود آشنایی با روش‌های جهانی، معادل‌یابی انجام می‌دهد؛ مثلا اسم خوراکی‌های خارجی؛ همچون «پیتزا» و «چیزکیک» را تغییر می‌دهد. این کار مثل این است که در ایتالیا، ترکیب «قورمه‌سبزی» را به واژه‌ای‌ ایتالیایی تغییر دهند. آن قورمه‌سبزی غذای دیگری می شود که حتا طعم قورمه‌سبزی ایرانی را هم نمی‌دهد.

بقایی ماکان درباره‌ی انتظاری که فرهنگستان از سایر نهادها و مردم برای پذیرش واژه‌های مصوبش دارد، گفت: در چنین دیدگاهی حداقل کمی خودنگری احساس می‌شود؛ زیرا اگر میزان رأی مردم است، مردم باید تکلیف این کلماتِ غالبا من‌درآوردی را روشن کنند.
او سپس تشریح کرد: مثال بارز نفی چنین دیدگاهی این است که 35 سال است در تقویم رسمی کشور، نام مفرح و مبارکی به نام «سیزده به‌در» را به هزار دلیل نامنصفانه و غیرکارشناسانه، تغییر داده‌ و به نام دیگری تبدیل کرده‌اند، اما به هیچ وجه گمان نمی‌رود حتا خود تأییدکنندگان این نظر، در شب سیزده به‌در به خانواده‌های‌شان بگویند «فردا می‌رویم روز طبیعت». یا به جای «کوپن»، واژه‌ی نخراشیده‌ی «کالابرگ» را ابداع کرده‌اند که به نظر نمی‌رسد خود ابداع‌کننده هم آن را به کار برده و به خواربارفروش محله‌ی خود گفته باشد «با کدام کالابرگ برنج یا روغن می‌دهد»؛ چرا که به کار بردن آن، فروشنده را به تبسم وامی‌دارد و باعث می‌شود که دست کم در دل به او بگوید «ما را گرفته‌ای؟».

بقایی ماکان در ادامه عنوان کرد: بیش‌تر کلمات جدید که در زبان فارسی معمول شده‌اند؛ مانند هواپیما‌، فرودگاه و امثال این‌ها، دقیقا ساخته‌ی فرهنگستان نیستند، بلکه پیش از آن‌که فرهنگستان‌های گذشته بر آن‌ها مهر تأیید بزنند، بر زبان مردم جاری شده بودند.
او ادامه داد: کلمه‌ی «دانشگاه» را اول بار مرحوم محمدعلی فروغی بی‌آن‌که در فرهنگستان آن زمان آمده باشد، به زبان آورد. در شعر بهار هم کلمه‌ی «دانشکده» بر وزن آتشکده ساخته شد. بنابراین در واژه‌سازی و پذیرش واژه، حتا در زمینه‌های فنی هم مردم نقشی مؤثرتر از فرهنگستان‌های گذشته و بخصوص فرهنگستان کنونی دارند.

بقایی ماکان اضافه کرد: اصطلاحاتی مانند سگ‌دست‌، کاسه نمد‌، میل فرمان و ... را مردم ساخته‌اند و از آن‌جا که ذوق جامعه، همیشه تعیین‌کننده‌ی جریان یک زبان است، بنابراین این کلمات به‌سادگی مورد پذیرش قرار گرفته‌اند و اکنون آن‌ها را به عنوان یک مدخل در فرهنگ‌های رسمی زبان فارسی مثل دهخدا، معین‌، سخن‌ و فرهنگ کلمات عامیانه‌ی جمالزاده می‌توان یافت.
او همچنین گفت: فرهنگستان در یک کلام، مصداق اتلاف سرمایه و وقت است. اگر قصد این نهاد، اعتلای زبان فارسی است، مهم‌ترین کاری که می‌تواند در فعالیت‌های خود بگنجاند، این است که تأکید را بر تولید بگذارد.

بقایی ماکان افزود: امروز فرستنده‌های خارجی بسیاری که به دلیل تفکر تجزیه‌طلبانه، با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی عناد می‌ورزند، مانند گرگ‌هایی در اطراف میشِ زبان فارسی ایستاده‌اند و سعی می‌کنند با پراکندن سم، فرهنگ و زبان فارسی را دگرگون کنند. فرهنگستان به هیچ‌یک از این‌ها پاسخ‌گویی ندارد و در شبکه‌های تلویزیونی یا روزنامه‌های کشور، به آن‌ها پاسخی نمی‌دهد. 

عصر ایران


[ یکشنبه 92/5/20 ] [ 12:15 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]


[ شنبه 92/5/19 ] [ 1:15 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

عیدسعیدفطرمبارکباد


[ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 12:25 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

ظروف آب معدنی، تنها برای یکبار مصرف معاون پژوهشی انستیتو تغذیه و صنایع غذایی کشور گفت: ظروف بسته‌بندی بطری‌های آب معدنی و آشامیدنی در صورتی که تنها یک بار از آن استفاده شود، ایمن و سالم است.

دکتر هدایت حسینی در گفت‌وگو با ایسنا، عنوان کرد: بطری‌های استفاده شده در بسته بندی آب معدنی از جنس پلی‌اتیلن ترافتالات و یک بسته‌بندی ایمن و رایج در سطح جهان است که تمام سازمان‌های بهداشتی سراسر دنیا به عنوان یک بسته‌بندی سالم برای آب و بسیاری از نوشیدنی‌ها تایید کرده‌اند.

وی انجماد و رفع انجمادهای پیاپی این ظروف را زیان‌بار دانست و افزود: دمای مناسبی که به بطری‌ها آسیب نمی‌زند، دمای طبیعی یخچال بین صفر تا چهار درجه است اما اگر به دفعات منجمد شود، در گرما ذوب شود ممکن است به دیوار پلیمری آن آسیب وارد شود و سلامتی بطری‌ها را از بین ببرد.

حسینی تاکید کرد: بطری‌های بسته‌بندی آب معدنی برای یک بار مصرف طراحی شده و استفاده در دفعات مختلف به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود چرا که ممکن است میکروارگانیسم‌هایی به دیواره ظرف چسبیده باشد که با شستشوی معمول از بین نروند.

معاون پژوهشی انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور در پایان گفت:‌ نوع موادی که پس از مصرف اولیه در بطری‌های آب معدنی استفاده می‌کنند نیز بسیار اهمیت دارد و باید برای موادی از آن استفاده کرد که خنثی باشد. اگر مواد اسیدی و یا بازی با تاثیر بالا را به داخل این ظروف بریزیم، آن مواد را دچار آلودگی می‌کند
.   

عصر ایران


[ دوشنبه 92/5/14 ] [ 12:37 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

 

ریش وسیبلش را تقریبا مرتب کرده بود .. چند نفر آن طرف تر کنار مردی، آرام  به دیوار تکیه زده بود وقرآنی در دست داشت . اتاق آرام بود وبه تناسب فضای جلسه کسی تحرک اضافی نداشت حتی هیچکس با بغل دستی اش حرف نمی زد مرد ، با صدای نه چندان دلنشین قرآن می خواند دقیقا مثل کودکی دبستانی که تازه خواندن آموخته بود کلمات قرآن را شکسته بسته وبا حرارت زیاد تلفظ می کرد. درحال قرآن خواندن بود که چای  آوردند ، از خواندن قرآن دست کشید چایش را با تامل نوشید ودوباره خواندن قرآن را  ازسر گرفت ... لحظاتی بعد سفره غذا را گستردند با اشتهای زیاد غذایش را میل کرد وبرای رفع تشنگی پارچ دوغی را پیش کشید وچند لیوان دوغ خورد ، باز احساس گرسنگی کرد یک پرس غذای دیگر از وسط سفره برداشت وروی بشقاب تمام شده قبلی گذاشت ، غذای دیگران تقریبا تمام شده بود اما مرد منظور ما هنوز درحال خوردن بود سرانجام ترتیب بشقاب دوم را داد وباقیمانده دوغ پارچ را سرکشید . الحمدی گفت ودستش را به نشانه شکر بالا برد سفره را که برچیدند از نفر کنار دستی اش که پیراهن مشکی پوشیده بود پرسید : مرحوم، جوان بود! پاسخ مرد مشکی پوش سکوت بود . دوباره با لحنی  آرام گفت : حیف بود !

این مرد را در جاهای مختلف به همراه دیگر افراد سورچران دیده ام . سورچرانان با آرامش تمام غذایشان را می خورند ومی روند معمولا" آزاری ندارند وبه خوردن غذایی دل خوشند شاید پذیرفته اند که از این راه شکمی از عزا درآورند وحتی با اخم وغضب دیگران این میدان چرب ولذیذ را خالی نمی کنند . سورچرانی هم دنیای غریبی است که آدم های خودش را می طلبد .

 


[ سه شنبه 92/5/8 ] [ 12:3 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]

روستا یا شهر؟

 

روستا جایی است که مردم آن بر اساس میزان آب وملک ، در ساختار قدرت سهیمند ، روابط در روستا چهره به چهره است وساختار قدرت درآن بر اساس  مالکیت استوار است . درروستا همه چیز به وسیله صاحبان قدرت تحت کنترل است  وآنان به خود حق می دهند همه روابط وتصمیمات افراد را کنترل کنند روستا مشخصات دیگری هم دارد مردمی کم سواد، آمیخته با خرافات ، فاقد ساختار وسازمانهای تمدن ساز ، فاقد دستگاه های اداری و.... مردم روستا از همه ریز و درشت رفتارهای همدیگر باخبرند حتی می دانند اسم نوزاد تازه متولد شده آن سوی آبادی چیست؟ چه کسی به خواستگاری دخترفلان شخص مشهور یا گمنام آبادی آمده است وحتی گاو کدام یک از روستائیان زائیده است ...

اما شهر:

شهر جایی است  که مردم آن بر اساس قانون مشخصی گرد هم آمده اند ، ساختار قدرت بر اساس دستگاههای اداری مستقر درشهر که مسئولین آن انتخابی یا انتصابی اند تعریف شده است ، وجود مراکز متعدد آموزشی وفرهنگی مانع بسط خرافات  می شود ودارندگان  ثروت و احیانا" املاک ، فقط یکی از طبقات تاثیرگذار به حساب می آیند ونه همه قدرت .

شهر همزمان با رشد کالبدی خود به رشد همه جانبه شهروندانش هم توجه دارد اما در روستا می توان فرزندان کدخدا را برای تحصیل به شهر و کشورهای دیگر فرستاد واز باسوادشدن دیگر افراد جلوگیری کرد .

درشهر اوقات فراغت معنی می یابد  درحالی که روستا اوقات فراغتی نمی شناسد برای روستایی فراغت زمانی است که خسته وکوفته از کشت وکار ویا دامداری فارغ شده است وناگزیر است غذایی بخورد وبخوابد تا فردا رمقی  برای ادامه داشته باشد .روستایی مثل مرغ وخروس،با تاریک شدن هوا به خواب می رود ( لااقل قبلا" چنین بود)وفضای روستا تاریک است  اما شهر، شب، بیدار است مردم شهر پس از یک روز کار طاقت فرسای اداری، صنعتی یا تجاری وخدماتی شب هنگام گرد هم می آیند  تا غذایی بخورند وارتباطات اجتماعی خود را گسترش دهند . شهر، قانون مدار است ، شهر نگاهی رو به رشد دارد اگر به رفتارها و کُنش های  شهروندان یک شهر دقیق شویم درخواهیم یافت که این رفتارها وکُنش ها، سال به سال درحال تغییر وتکامل است در حالی که مردم یک روستا سالهاست سنت های خود را حفظ کرده اند (این مورد الزاما" همیشه منفی نیست وحفظ سنت ها گاهی می تواند مثبت وارزشمند هم تلقی شود) شهر حتی از نظر ظاهری نیز درحال تکامل است درحالی که روستا به حفظ ساختار روستایی خود سخت پایبند است .

مردم شهری نسبت به پدیده های اطراف ،تعصب کم تری دارند وتعصب،(جانبداری افراطی از موضوعات بدون شناخت کافی) هیچگاه مورد تأیید نبوده است درحالی که روستائیان تعصب را سرلوحه رفتار وعادات خود قرار می دهند .شهری ها به حقوق وتکالیف خود آگاهی کامل دارند واز مسئولان ، انجام وظایف قانونی شان را خواستارند درحالی که مردم روستا ممکن است از مامور ثبت احوال انتظار دادخواهی واز پزشک روستا انتظار کمک به درس ومشق دانش آموزی را داشته باشند !

 در روزگار ما به حکم قانون هرجایی با حداقل 3500 نفر جمعیت شهر شناخته می شود وشهرداری درآن مستقر خواهد شد با این حساب روستاهای ایران درحال حاضر اندکند. ظاهر روستاهایی که به شهر تبدیل شده اند به زودی تغییر می کند ،ساختمانهای گلی جای خود را به بناهای چند طبقه ومسلح به آهن وآجر وسیمان می دهند، خیابانها وکوچه ها آسفالت می شوند،زباله ها توسط ماموران شهرداری جمع آوری می گردد و زندگی مصرفی جای زندگی خودکفا وتولیدی گذشته را می گیرد... اما آنچه دیر تغییر می کند وباید برای ایجاد تغییرش زحمات زیاد وطاقت فرسایی توسط بخش های مختلف تحمل شود رفتارهای شهری است که حاصل کارجمعی نهادهای مربوطه است

با این توضیحات یک بار دیگر به شهر ودیار خود بنگریم تا بتوانیم دریابیم که در روستا زندگی می کنیم یا درشهر؟

شما شهری هستید یا روستایی؟

 

 


[ چهارشنبه 92/5/2 ] [ 11:15 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 200
کل بازدیدها: 1445296